خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . نوه (پسر)
[اسم]
grandson
/ˈgrænd.sʌn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
نوه (پسر)
نوه مذکر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
نوه
1.Nicholas was her first grandson.
1. "نیکولاس" اولین نوه (پسر) او بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
grandparent
grandpa
grandmother
grandmaster
grandma is knitting a cardigan for my birthday.
grandstand
grandstand finish
grandstanding
granita
granite
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان