خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اصلاح کردن (مو)
[اسم]
grooming
/ˈɡruːmɪŋ/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اصلاح کردن (مو)
مرتب کردن (مو)
1.Grooming is a vital part of caring for your dog.
1. اصلاح کردن سگ ها بخشی اصلی در نگهداری از سگ تان است.
2.You should always pay attention to personal grooming.
2. شما همیشه باید به مرتب کردن (موهای) خود توجه کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
groom
groin
groggy
grocery store
grocery clerk
groomsman
groove
groovy
grope
gross
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان