خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گروگان
[اسم]
hostage
/ˈhɑstɪʤ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گروگان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گروگان
1.The group held his daughter hostage until he paid them the money.
1. آن گروه دخترش را گروگان گرفته بودند؛ تا وقتی که او، آن پول را به آنها پرداخت کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
host
hossein
hospitalize
hospitalization
hospitality
hostage-taker
hostage-taking
hostel
hostelry
hostess
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان