1 . ضمنی
[صفت]

implicit

/ɪmˈplɪsət/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 ضمنی تلویحی، سربسته

معادل ها در دیکشنری فارسی: تلویحی ضمنی
مترادف و متضاد implied indirect understood direct explicit
  • 1.implicit criticism of the policies
    1. انتقاد ضمنی از سیاست ها
  • 2.the implicit assumptions
    2. مفروضات ضمنی
توضیحاتی در رابطه با implicit
صفت implicit اشاره دارد به موضوعی، نکته ای و ... که به آن بصورت غیر مستقیم اشاره می شود و اغلب قابل فهم است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان