Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . متمایل
2 . محتمل
[صفت]
inclined
/ɪnˈklaɪnd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more inclined]
[حالت عالی: most inclined]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
متمایل
خواهان، مایل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خواستار
خواهان
راغب
متمایل
مایل
1.I know Andrew well, so I’m inclined to believe what he says.
1. "اندرو" را به خوبی میشناسم، بنابراین مایلم حرفش را باور کنم.
2
محتمل
[به احتمال زیاد]
1.She’s inclined to change her mind very easily.
1. به احتمال زیاد او نظرش را به راحتی تغییر دهد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
incline mat
incline bench press
incline
inclination of an orbit
inclination
inclined fault
inclined plane
inclining
inclinometer
inclose
کلمات نزدیک
incline
inclination
inclement
incivility
incitement
include
included
including
inclusion
inclusive
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان