خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . داخل
2 . داخلی
[اسم]
interior
/ɪnˈtɪriər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
داخل
درون
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اندرون
باطن
بطن
تو
داخل
درون
میان
مترادف و متضاد
exterior
1.The car's interior is very impressive - wonderful leather seats and a wooden dashboard.
1. داخل خودرو بسیار چشمگیر [تحسین برانگیز] است - صندلیهای چرم زیبا و داشبورد چوبی.
2.The estate agent had pictures of the house from the outside but none of its interior.
2. مشاور املاک عکسهایی از بیرون خانه داشت، اما هیچ عکسی از درون خانه نداشت.
[صفت]
interior
/ɪnˈtɪriər/
غیرقابل مقایسه
2
داخلی
درونی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باطنی
داخلی
درونمرزی
درونی
مترادف و متضاد
exterior
1.interior walls
1. دیوارهای داخلی
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
interesting
interested
interest
intercom system
intercom speaker
interior design
interlingual rendition
interlock
interment
intermittent
کلمات نزدیک
interim
intergovernmental
intergalactic
interfering
interference
interior decorator
interior design
interior designer
interior minister
interject
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان