Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . ادراکی
[صفت]
intuitive
/ɪnˈtuːətɪv/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more intuitive]
[حالت عالی: most intuitive]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
ادراکی
وابسته با بصیرت، ذاتی، درونی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
شهودی
1.He seemed to have an intuitive awareness of how I felt.
1. او به نظر میرسید نسبت به حسی که داشتم آگاهی ذاتی داشت.
تصاویر
کلمات نزدیک
intuition
intrusively
intrusive
intrusion
intruder
intuitively
inuit
inundate
inure
invade
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان