خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فاقد ارزش قانونی
2 . نادرست
3 . فلج
[صفت]
invalid
/ɪnˈvælɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more invalid]
[حالت عالی: most invalid]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فاقد ارزش قانونی
نامعتبر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیاعتبار
1.I'm afraid your driving licence is invalid in Eastern Europe.
1. متاسفانه گواهینامه رانندگی شما در اروپای شرقی فاقد ارزش قانونی است.
2
نادرست
باطل
1.The way to winning debates is to avoid invalid arguments.
1. روش برنده شدن در مناظرهها پرهیز کردن از استدلالهای نادرست است.
[اسم]
invalid
/ˈɪnvəlɪd/
قابل شمارش
3
فلج
ناتوان، علیل
معادل ها در دیکشنری فارسی:
توانخواه
علیل
1.Her husband was an invalid and couldn’t come to the door to open it.
1. شوهر او فلج بود و نمی توانست برای باز کردن در بیاید.
تصاویر
کلمات نزدیک
invader
invade
inure
inundate
inuit
invalidate
invalidity
invaluable
invariable
invariably
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان