خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . به جایی ختم شدن
2 . مقدمهچینی کردن
[فعل]
to lead up to
/ˈliːd ˈʌp tuː/
فعل گذرا
[گذشته: led up to]
[گذشته: led up to]
[گذشته کامل: led up to]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به جایی ختم شدن
منتهی شدن، منجر شدن
the weeks that led up to her death
هفتههایی که منتهی به مرگ او شدند
2
مقدمهچینی کردن
1.She had already guessed what he was leading up to.
1. او از قبل حدس زده بود که او داشت برای چه مقدمهچینی میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
lead to erroneous conclusions
lead to
lead time
lead tetroxide
lead story
leaded
leaden
leader
leader of opposition
leader of the house
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان