Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رهبر
2 . پیشتاز
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
leader
/ˈliːdər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رهبر
پیشوا
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پیشوا
رهبر
هادی
سالار
سر
سردمدار
سرکرده
سرور
مقتدا
قائد
مترادف و متضاد
chief
commander
director
ruler
follower
supporter
a political leader
یک رهبر سیاسی
the leader of the party
رهبر حزب
union leaders
رهبران صنف [اتحادیه]
2
پیشتاز
پیشگام
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پرچمدار
1.The leader is ten yards in front of the other runners.
1. پیشتاز (مسابقه)، 10 یارد از دیگر دوندگان پیشی دارد [پیشتاز (مسابقه)، 10 یارد از بقیه دوندگان جلوتر است].
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
leaden
lead up to
lead on
lead off
lead by the nose
leading
leaf
leaf-cutter
leaf-cutter bee
leaf-cutting bee
کلمات نزدیک
leaden
leaded
lead up to
lead to erroneous conclusions
lead to
leader of opposition
leader of the house
leadership
leading
leading aircraftman
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان