[صفت]

leaden

/lˈɛdən/
قابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 سربی مانند سرب

معادل ها در دیکشنری فارسی: سربی

2 خاکستری رنگ به رنگ خاکستری مات

formal
leaden skies
آسمان خاکستری‌رنگ [ابری]

3 سنگین

formal
  • 1.On leaden feet he made his way down the stairs.
    1. با گام‌هایی سنگین، از پله‌ها پایین رفت.

4 کند

5 محزون دلگیر

formal
a leaden heart
دلی محزون
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان