Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . تجربه تلخی به جا گذاشتن
[جمله]
leave a bad taste in one's mouth
/liv ə bæd teɪst ɪn wʌnz maʊθ/
1
تجربه تلخی به جا گذاشتن
1.I won't cheat on exams again! It has left a bad taste in my mouth .
1. من دیگر در امتحانات تقلب نخواهم کرد! از این موضوع تجربه تلخی دارم!
تصاویر
کلمات نزدیک
leave
leathery
leatherback
leather jacket
leather
leave a message
leave behind
leave in the dust
leave of absence
leave off
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان