خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معشوقه
2 . دوستدار
[اسم]
lover
/ˈlʌv.ər/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
معشوقه
معشوق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
حبیب
خاطرخواه
دلباخته
دلداده
یار
رفیق
رفیقه
همخوابه
معشوقه
عاشقپیشه
مترس
مترادف و متضاد
beloved
boyfriend
girlfriend
love
mistress
1.She is my ex-lover.
1. او معشوقه سابق من است.
2
دوستدار
عاشق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عاشق
محب
مترادف و متضاد
devotee
enthusiast
a music lover
دوستدار موسیقی [عاشق موسیقی]
تصاویر
کلمات نزدیک
lovemaking
lovely sound
lovely smell
lovely
lovelorn
lovesick
lovey-dovey
loving
loving family
lovingly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان