1 . میومیو 2 . میومیو کردن
[اسم]

meow

/miˈaʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 میومیو [صدای گربه]

معادل ها در دیکشنری فارسی: میومیو
  • 1.I heard a meow.
    1. یک میومیو شنیدم.
[فعل]

to meow

/miˈaʊ/
فعل ناگذر
[گذشته: meowed] [گذشته: meowed] [گذشته کامل: meowed]

2 میومیو کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: میومیو کردن
  • 1.Why is the cat meowing?
    1. چرا آن گربه دارد میومیو می‌کند؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان