خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شکست خوردن
2 . بهدرستی شلیک نکردن (اسلحه)
3 . درست کار نکردن (موتور اتومبیل و...)
[فعل]
to misfire
/ˌmɪsˈfaɪər/
فعل ناگذر
[گذشته: misfired]
[گذشته: misfired]
[گذشته کامل: misfired]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
شکست خوردن
به جایی نرسیدن، اشتباه از آب درآمدن
مترادف و متضاد
go wrong
1.Unfortunately their plan misfired badly.
1. متأسفانه نقشه آنها بهشدت شکست خورد.
2
بهدرستی شلیک نکردن (اسلحه)
شلیک نشدن (گلوله)
3
درست کار نکردن (موتور اتومبیل و...)
ریپ زدن
مترادف و متضاد
miss
تصاویر
کلمات نزدیک
misery
miserly
miserably
miserable
miser
misfit
misfortune
misgiving
misguide
misguided
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان