خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بهدست آوردن
2 . حکمفرما بودن
[فعل]
to obtain
/əbˈteɪn/
فعل گذرا
[گذشته: obtained]
[گذشته: obtained]
[گذشته کامل: obtained]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بهدست آوردن
کسب کردن، گرفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اخذ کردن
به دست آوردن
کسب کردن
formal
مترادف و متضاد
acquire
gain
get
lose
relinquish
to obtain something
چیزی بهدست آوردن [پیدا کردن]
1. David obtained accurate information about college from his guidance counselor.
1. "دیوید" اطلاعات دقیقی درباره کالج از مشاور راهنمای خود بهدست آورد.
2. I finally managed to obtain a copy of the report.
2. من بالاخره توانستم یک نسخه از (آن) گزارش را بهدست بیاورم.
2
حکمفرما بودن
وجود داشتن (شرایط و...)
a condition obtains
وجود داشتن یک شرط
These conditions no longer obtain.
این شرایط دیگر وجود ندارند.
a rule obtains
حکمفرما بودن قانون
Because this is a coeducational school, different rules obtain here.
چون این مدرسه مختلط است، قوانین مختلفی اینجا حکمفرما است.
[عبارات مرتبط]
obtainable
1. در دسترس
obtainment
2. حصول
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
obstruct
obstinate
obstetrics
obstetrician
obsolete
obtuse
obtuse-angled triangle
obtuse triangle
obvious
obviously
کلمات نزدیک
obstructive
obstruction
obstruct
obstreperous
obstinately
obtainable
obtainment
obtrusive
obtuse
obtuse angle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان