Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . گاهی اوقات
[قید]
occasionally
/əˈkeɪʒənəli/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گاهی اوقات
چند وقت یک بار، گهگاه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گاهی اوقات
گاهی
گاهگاهی
1.Extreme heat occasionally causes health problems.
1. گرمای شدید گاهی اوقات برای سلامتی مشکلات ایجاد میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
occasional table
occasional poetry
occasional
occasion
ocarina
occasions
occident
occidental
occidentalise
occidentalism
کلمات نزدیک
occasional
occasion
ocarina
obvs
obviousness
occident
occidental
occitan
occlude
occlusion
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان