خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . گاهی اوقات
[قید]
on and off
/ɑn ænd ɔf/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گاهی اوقات
هر چند وقت یک بار، گهگاه
مترادف و متضاد
occasionally
1.We've had meetings on and off.
1. ما هر چند وقت یک بار ملاقاتهایی داشتهایم.
تصاویر
کلمات نزدیک
on all fours
on account of
on account
on a shoestring
on a regular basis
on and on
on average
on balance
on behalf of
on board
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان