خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . معشوق
[اسم]
paramor
/pˈæɹəmɚ/
قابل شمارش
1
معشوق
معشوقه، فاسق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
فاسق
تصاویر
کلمات نزدیک
paramilitary
parameter
paramedicine
paramedic
paralyzed
paramount
paranoia
paranoid
parapet
paraphernalia
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان