1 . خست
[اسم]

parsimony

/ˈpɑrsəˌmoʊni/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خست خساست

معادل ها در دیکشنری فارسی: بخل اِمساک
مترادف و متضاد frugality meanness miserliness generosity
  • 1.Many relatives believed that my aunt’s wealth resulted from her parsimony.
    1. بسیاری از اقوام باور داشتند که ثروت عمه [خاله] من ناشی از خستش است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان