Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . بازیچه
2 . اسباببازی
[اسم]
plaything
/plˈeɪθɪŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بازیچه
آلت دست
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بازیچه
ملعبه
2
اسباببازی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اسباببازی
لعبت
مترادف و متضاد
toy
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
playsuit
playstation
playscript
playschool
playroom
playtime
playwright
plaza
plea
plea bargain
کلمات نزدیک
playscheme
playroom
playpen
playoff
playmate
playtime
playwright
plaza
plc
plea
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان