خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . امتیاز
2 . افتخار
3 . امتیاز (ویژهای) دادن
[اسم]
privilege
/ˈprɪvəlɪdʒ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
امتیاز
حق ویژه، برتری
معادل ها در دیکشنری فارسی:
امتیاز
مزیت
مترادف و متضاد
advantage
1.Education should be a universal right and not a privilege.
1. تحصیلات باید یک حق همگانی [جهانی] باشد نه یک امتیاز.
the benefits and privileges of club membership
منافع و امتیازات عضویت در باشگاه
2
افتخار
فرصت (انجام کاری افتخارآمیز)
مترادف و متضاد
advantage
1.I had the privilege of meeting the Queen.
1. من افتخار ملاقات با ملکه را داشتم.
[فعل]
to privilege
/ˈprɪvəlɪdʒ/
فعل گذرا
[گذشته: privileged]
[گذشته: privileged]
[گذشته کامل: privileged]
صرف فعل
3
امتیاز (ویژهای) دادن
امتیاز اعطا کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
امتیاز دادن
تصاویر
کلمات نزدیک
privet
privatize
privatization
privation
privately
privileged
privy councilor
prize
prize-giving
prizefight
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان