خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تولیدمثل کردن
[فعل]
to procreate
/pɹˌɑːkɹiːˈeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: procreated]
[گذشته: procreated]
[گذشته کامل: procreated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تولیدمثل کردن
زادوولد کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
زاد و ولد کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
procrastinator
procrastination
procrastinate
proclivity
proclamation
procreation
procrustean
proctor
procure
procurement
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان