خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . رفاه
[اسم]
prosperity
/prɑːˈsperəti/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رفاه
شکوفایی، آبادی، رونق
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آبادانی
بهروزی
دارندگی
مترادف و متضاد
affluence
1.Our nation's prosperity comes from oil.
1. رفاه مملکت ما از نفت تامین میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
prosper
prospectus
prospects
prospector
prospective
prosperous
prostate
prosthesis
prosthetic
prostitute
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان