خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شناخت
2 . قدردانی
3 . پذیرش
[اسم]
recognition
/ˌrekəɡˈnɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
شناخت
تشخیص
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تشخیص
شناخت
شناسایی
1.I said hello to her, but there was no sign of recognition on her face.
1. من به او سلام کردم، اما هیچ نشانی از شناخت در صورتش نبود.
2
قدردانی
سپاس
1.He received recognition for his work in the charity.
1. از او به خاطر کارش در خیریه قدردانی شد.
3
پذیرش
به رسمیت شناختن، قبول
1.There is a general recognition of the urgent need for reform.
1. پذیرشی عمومی درباره نیاز ضروری به اصلاح وجود دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
recognise
reclusive
recluse
reclining
recline
recognizable
recognize
recognized
recoil
recollect
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان