خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . بازستاندن
2 . بهبود یافتن
3 . دوره نقاهت گذراندن (بعد از بیماری)
[فعل]
to recover
/rɪˈkʌv.ər/
فعل گذرا
[گذشته: recovered]
[گذشته: recovered]
[گذشته کامل: recovered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بازستاندن
برگرداندن
1.The NASA team was unable to recover the space capsule.
1. ناسا نتوانست سفینه فضایی را بازستاند.
2
بهبود یافتن
ترمیم شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
التیام یافتن
بهبود یافتن
خوب شدن
1.The economy was quick to recover after the election.
1. اقتصاد بعد از انتخابات بهسرعت بهبود یافت.
3
دوره نقاهت گذراندن (بعد از بیماری)
بهتر شدن
1.He's still recovering from his operation.
1. او هنوز دارد دوران نقاهت بعد از عمل را میگذراند.
تصاویر
کلمات نزدیک
recourse
recoup
recount
recording
recorder
recover a file
recoverable
recovery
recovery vehicle
recreate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان