Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . بهبودی
[اسم]
recuperation
/rɪˌkuːpəˈreɪʃn/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بهبودی
نقاهت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
افاقه
تجدید قوا
نقاهت
formal
1.It was a period of rest and recuperation.
1. آن دوره استراحت و بهبودی بود.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
recuperate
recumbent
recumb
rectus superior
rectus medialis
recuperative
recur
recurrence
recurrent
recurrent event
کلمات نزدیک
recuperate
recumbent
rectum
rectory
rector
recuperative
recur
recurrence
recurrent
recyclable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان