1 . خویشاوند 2 . مرتبط
[صفت]

related

/rəˈleɪ.t̬ɪd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more related] [حالت عالی: most related]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خویشاوند فامیل

معادل ها در دیکشنری فارسی: خویش خویشاوند
  • 1.Of course Elise and Linda are related to each other.
    1. البته که "الیز" و "لیندا" با هم فامیل هستند.
  • 2.We're related by marriage only.
    2. ما فقط از طریق ازدواج با یکدیگر خویشاوند هستیم.

2 مرتبط

معادل ها در دیکشنری فارسی: مرتبط مربوطه مربوط
  • 1.There's been an increase in criminal activities related to drugs.
    1. افزایشی در فعالیت‌های مجرمانه مرتبط با موادمخدر وجود داشته‌است.
  • 2.We discussed unemployment and related issues.
    2. ما در باب بیکاری و مسائل مرتبط (با آن) بحث کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان