1 . یادبود
[اسم]

remembrance

/rɪˈmembrəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 یادبود بزرگداشت

معادل ها در دیکشنری فارسی: یادواره یادبود یاد
  • 1.a remembrance service
    1. مراسم یادبود
  • 2.A service was held in remembrance of local soldiers killed in the war.
    2. مراسمی برای بزرگداشت سربازان محلی کشته شده در جنگ برگزار شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان