خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . یادبود
[اسم]
remembrance
/rɪˈmembrəns/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
یادبود
بزرگداشت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
یادواره
یادبود
یاد
1.a remembrance service
1. مراسم یادبود
2.A service was held in remembrance of local soldiers killed in the war.
2. مراسمی برای بزرگداشت سربازان محلی کشته شده در جنگ برگزار شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
remember
remedy
remedial
remarry
remarkably
remembrance day
remind
reminder
reminisce
reminiscence
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان