خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . لغو کردن
[فعل]
to rescind
/rɪˈsɪnd/
فعل گذرا
[گذشته: rescinded]
[گذشته: rescinded]
[گذشته کامل: rescinded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
لغو کردن
فسخ کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لغو کردن
مترادف و متضاد
cancel
revoke
enact
1.the government eventually rescinded that law.
1. دولت بالاخره آن قانون را فسخ کرد.
2.to rescind an offer
2. لغو کردن یک پیشنهاد
تصاویر
کلمات نزدیک
reschedule
resale
rerun
reroute
reread
rescue
rescuer
research
research and development
research assistant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان