Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . رزرو
2 . تردید
3 . ناحیه حفاظتشده
[اسم]
reservation
/ˌrɛzərˈveɪʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
رزرو
معادل ها در دیکشنری فارسی:
رزرو
مترادف و متضاد
booking
prior arrangement
1.I'll call the restaurant and make a reservation.
1. من به رستوران زنگ میزنم و رزرو میکنم.
2.We've made a reservation for dinner.
2. ما برای شام جا [میز] رزرو کردهایم.
2
تردید
شک
مترادف و متضاد
doubt
qualm
scruple
confidence
1.I still have some reservations about taking the job.
1. من هنوز کمی درباره قبول کردن آن شغل تردید دارم.
3
ناحیه حفاظتشده
محدوده
مترادف و متضاد
area
preserve
reserve
sanctuary
a reservation for Native Americans
یک ناحیه حفاظتشده برای امریکاییهای بومی [سرخپوستان]
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
reserpine
resentment
resentfully
resentful
resent
reserve
reserve account
reserve assets
reserve clause
reserve fund
کلمات نزدیک
resentment
resentful
resent
resemble
resemblance
reserve
reserved
reserved word
reserves
reservist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان