خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اجازه اقامت
[اسم]
residence permit
/ɹˈɛzɪdəns pˈɜːmɪt/
قابل شمارش
1
اجازه اقامت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اجازه اقامت
تصاویر
کلمات نزدیک
residence
reside
reshuffle
reshape
resettlement
residency
resident
residential
residents’ association
residual
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان