خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از خواب بیدار کردن
2 . تحریک کردن
3 . عصبانی کردن
[فعل]
to rouse
/raʊz/
فعل گذرا
[گذشته: roused]
[گذشته: roused]
[گذشته کامل: roused]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
از خواب بیدار کردن
formal
1.The telephone roused me from my sleep at 6 a.m.
1. تلفن ساعت 6 صبح من را از خواب بیدار کرد.
2
تحریک کردن
برانگیختن، هیجانزده کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انگیختن
برافروختن
formal
a campaign designed to rouse the younger generation to action
پویشی طراحی شده برای برانگیختن نسل جوان برای اقدام کردن
to rouse somebody’s anger
خشم کسی را برانگیختن
3
عصبانی کردن
خشمگین کردن
formal
1.Chris is not easily roused.
1. "کریس" بهآسانی عصبانی نمیشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
roundworm
roundup
roundsman
rounds
roundness
rousing
rout
route
route march
router
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان