خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جدا از هم
[صفت]
separated
/ˈsepəreɪtɪd/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جدا از هم
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ناپیوسته
منفک
منفصل
گسیخته
گسسته
1.Her parents are separated but not divorced.
1. والدین او جدا از هم هستند اما طلاق نگرفتهاند.
تصاویر
کلمات نزدیک
separate the sheep from the goats
separate
separable
sepal
seoul
separately
separates
separation
separatism
separatist
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان