خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . اجتناب کردن
2 . طرد کردن
[فعل]
to shun
/ˈʃʌn/
فعل گذرا
[گذشته: shunned]
[گذشته: shunned]
[گذشته کامل: shunned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
اجتناب کردن
پرهیز کردن، دوری کردن
1.He has always shunned publicity.
1. او همیشه از تبلیغات دوری کردهاست.
2
طرد کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
طرد کردن
1.From that time forward everybody shunned him.
1. از آن زمان به بعد، همه او را طرد کردند.
تصاویر
کلمات نزدیک
shuffle
shudder
shrunken
shrug off
shrug
shunt
shush
shut
shut down
shut in
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان