خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . عطسه کردن
2 . عطسه
[فعل]
to sneeze
/sniːz/
فعل ناگذر
[گذشته: sneezed]
[گذشته: sneezed]
[گذشته کامل: sneezed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
عطسه کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عطسه کردن
عطسه زدن
1.Cats make him sneeze - I think he's allergic to them.
1. گربهها باعث میشوند او عطسه کند. من فکر میکنم او به آنها حساسیت دارد.
[اسم]
sneeze
/sniːz/
قابل شمارش
2
عطسه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
عطسه
coughs and sneezes
سرفه و عطسه
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sneeringly
sneering
sneerer
sneer
sneaky
sneezer
sneezeweed
sneezeweed yarrow
sneezewort
sneezing
کلمات نزدیک
sneer
sneaky
sneaking suspicion
sneaking
sneakers
snicker
snide
sniff
sniffer dog
sniffle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان