Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . نظرات خود را آزادانه بیان کردن
2 . (با صدای) بلند و رسا صحبت کردن
[فعل]
to speak out
/spiːk ˈaʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: spoke out]
[گذشته: spoke out]
[گذشته کامل: spoken out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
نظرات خود را آزادانه بیان کردن
آزادانه و بهصورت علنی صحبت کردن
1.He was the only one to speak out against the decision.
1. او تنها کسی بود که علیه (آن) تصمیم، علنی نظرش را بیان کرد.
2.Viktor spoke out in defense of the book.
2. "ویکتور" در دفاع از کتاب آزادانه و بهصورت علنی صحبت کرد.
2
(با صدای) بلند و رسا صحبت کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
دم زدن
1.He didn't mean to speak out loud and was startled by the sound of his voice.
1. او نمیخواست با صدای بلند صحبت کند و از صدای خودش جا خورد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
speak of the devil and he shall appear
speak of the devil
speak of
speak mind
speak language
speak out of turn
speak softly and carry a big stick
speak the same language
speak too soon
speak up
کلمات نزدیک
speak one's mind
speak highly of
speak french
speak a tongue
speak
speak straight from the shoulder
speak up
speaker
speakerphone
speaking
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان