خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . راکد ماندن (آب، هوا و ...)
[فعل]
to stagnate
/ˈstægˌneɪt/
فعل گذرا
[گذشته: stagnated]
[گذشته: stagnated]
[گذشته کامل: stagnated]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
راکد ماندن (آب، هوا و ...)
بی حرکت ماندن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
درجا زدن
مترادف و متضاد
become inactive
stop flowing
flow
1.imports rose while exports stagnated.
1. واردات افزایش یافته در حالیکه صادرات راکد مانده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
stagnant
staggering
staggered
stagger
stagflation
stagnation
staid
stain
stained
stained glass
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان