خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تمبر
2 . مهر (نشان)
3 . مهر کردن
4 . با پا له کردن
5 . با عصبانیت (و کوبیدن پا) رفتن
[اسم]
stamp
/stæmp/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تمبر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تمبر
1.Do we have any stamps? I need to mail this letter.
1. تمبر داریم؟ باید این نامه را پست کنم.
2.I'll buy stamps while I'm at the post office.
2. وقتیکه به اداره پست بروم تمبر هم میخرم.
2
مهر (نشان)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مهر
a date stamp
مُهر تاریخزن
[فعل]
to stamp
/stæmp/
فعل گذرا
[گذشته: stamped]
[گذشته: stamped]
[گذشته کامل: stamped]
صرف فعل
3
مهر کردن
مهر خوردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
مهر زدن
1.Every carton of yogurt is stamped with a sell-by date.
1. روی هر کارتن ماست تاریخ انقضا مهر شده است.
2.It is necessary to stamp your passport.
2. لازم است که گذرنامه شما مهر بخورد.
4
با پا له کردن
لگد کردن
1.She stamped on the spider and killed it.
1. او عنکبوت را با پا له کرد و آن را کشت.
5
با عصبانیت (و کوبیدن پا) رفتن
1.Mike stamped angrily out of the room.
1. "مایک" با عصبانیت از اتاق خارج شد.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
stalls
stallion
stall
stalker
stalk
stamp out
stand
stand back
stand by
stand for
کلمات نزدیک
stammer
stamina
stamen
stalwart
stalls
stamp collector
stamp out
stamp-pad
stampede
stan
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان