خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . تفت دادن و سرخ کردن (در روغن داغ)
2 . تفت داده شده (در روغن داغ)
[فعل]
to stir-fry
/ˈstɜːr fraɪ/
فعل گذرا
[گذشته: stir-fried]
[گذشته: stir-fried]
[گذشته کامل: stir-fried]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
تفت دادن و سرخ کردن (در روغن داغ)
1.stir-fried chicken
1. مرغهای تفت داده در روغن داغ
[اسم]
stir-fry
/ˈstɜːr fraɪ/
قابل شمارش
2
تفت داده شده (در روغن داغ)
سرخ شده
1.I'd like the shrimp stir-fry with rice, please.
1. برای من لطفا میگوی سرخ شده با برنج بیاورید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
spaghetti bolognese
rogan josh
poutine
pad thai
mixed grill
stroganoff
taramasalata
tempeh
tian
tikka
کلمات نزدیک
stir-fried
stir up
stir the mixture every five minutes.
stir
stipulation
stirring
stirrup
stitch
stoat
stock
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان