خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . از تلویزیون پخش شدن
[فعل]
to televise
/ˈtelɪvaɪz/
فعل گذرا
[گذشته: televised]
[گذشته: televised]
[گذشته کامل: televised]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
از تلویزیون پخش شدن
از تلویزیون پخش کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پخش کردن
1.All of the Presidents speeches are televised.
1. تمام سخنرانیهای رئیسجمهور از تلویزیون پخش میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
televangelist
telethon
teletext
teleshopping
telescopic
television
teleworker
telex
tell
tell a joke
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان