خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . جمعیت
[اسم]
throng
/θrɑːŋ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جمعیت
جماعت
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ازدحام
فوج
1.He was met by a throng of journalists and photographers.
1. او با جماعتی از روزنامه نگارها و عکاس ها مواجه شد.
2.We pushed our way through the throng.
2. ما از بین جمعیت راهمان را باز کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
throne
thrombosis
throes
throbbing
throb
throttle
through
throughout
throughput
throughway
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان