خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . شناسایی و عیبزدایی کردن
[فعل]
to troubleshoot
/ˈtrʌbəlʃut/
فعل گذرا
[گذشته: troubleshot]
[گذشته: troubleshot]
[گذشته کامل: troubleshot]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
شناسایی و عیبزدایی کردن
1.troubleshoot a problem.
1. شناسایی و عیبزدایی کردن یک مشکل
تصاویر
کلمات نزدیک
troublemaker
troubled childhood
troubled
trouble spot
trouble
troubleshooter
troubleshooting
troublesome
trough
trounce
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان