خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . مغرور
2 . بیهوده
[صفت]
vain
/veɪn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: veiner]
[حالت عالی: veinest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مغرور
متکبر
معادل ها در دیکشنری فارسی:
باافاده
مغرور
disapproving
مترادف و متضاد
conceited
proud
modest
1.Josephine is quite vain about her beauty.
1. "جوزفین" بهخاطر زیباییاش بسیار مغرور است.
2
بیهوده
بینتیجه، واهی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیخود
پوچ
عبث
مترادف و متضاد
futile
useless
productive
successful
in a vain attempt
در تلاشی بیهوده
She closed her eyes tightly in a vain attempt to hold back the tears.
او چشمانش را در تلاشی بیهوده برای نگه داشتن اشکها محکم بست.
in a vain hope that...
به این امید واهی که...
I knocked loudly in the vain hope that someone might answer.
من محکم در زدم، به این امید واهی که کسی ممکن است جواب دهد.
تصاویر
کلمات نزدیک
vaguely remember
vaguely
vague
vagrant
vagrancy
vainglorious
vainly
valdez
vale
valedictorian
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان