خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . منتظر بودن
[فعل]
to wait up
/weɪt ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: waited up]
[گذشته: waited up]
[گذشته کامل: waited up]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
منتظر بودن
صبر کردن
1.I'll be home late tonight so don't wait up for me.
1. من امشب دیر خانه میرسم به همین خاطر منتظر من نباش.
2.Wait up—you’re walking too fast.
2. صبر کن؛ خیلی سریع راه میروی.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
wait around
visit with
veg out
type in
touch upon
walk into
walk off with
watch out
wind down
work upon
کلمات نزدیک
wait on
wait hand and foot
wait for the dust to settle
wait
waistline
waiter
waiting
waiting list
waiting room
waitperson
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان