Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . کمین کردن و حمله کردن
2 . سر راه کسی سبز شدن
[فعل]
to waylay
/weɪˈleɪ/
فعل گذرا
[گذشته: waylaid]
[گذشته: waylaid]
[گذشته کامل: waylaid]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
کمین کردن و حمله کردن
2
سر راه کسی سبز شدن
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
wayland the smith
wayland
wayfaring tree
wayfaring
wayfarer
waymark
wayne gretzky
wayobject
ways
ways and means
کلمات نزدیک
wayfarer
way-out
way to go
way out
way off the mark
wayne
wayward
wc
we
we always go to my grandparents’ houses.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان