Close the sidebar
خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
Close the sidebar
☰
1 . گوه (ابزاری مکانیکی)
2 . چوب گلف دارای سر زاویهدار
[اسم]
wedge
/wedʒ/
قابل شمارش
1
گوه (ابزاری مکانیکی)
گووه
معادل ها در دیکشنری فارسی:
گوه
1.He hammered the wedge into the crack in the stone.
1. او با چکش، گوِه را درون شکافی در سنگ فرو کرد.
2
چوب گلف دارای سر زاویهدار
تصاویر
کلمات نزدیک
wedding ring
wedding reception
wedding dress
wedding cake
wedding band
wedlock
wednesday
weds
wee
wee-wee
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان