خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . فرغون
[اسم]
wheelbarrow
/ˈwiːlbæroʊ/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فرغون
معادل ها در دیکشنری فارسی:
چراغ دستی
چرخ دستی
فرغون
مترادف و متضاد
barrow
1.We loaded the wheelbarrows with sand.
1. ما فرغون را پر از شن کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
wheel clamp
wheel arch
wheel
wheedle
wheatmeal
wheelchair
wheeled
wheeler
wheeler-dealer
wheelhouse
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان