خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . توپ مخرب
[اسم]
wrecking ball
/ˈrekɪŋ bɔːl/
قابل شمارش
1
توپ مخرب
1.I watched the crane operator take a swing with the wrecking ball.
1. من دیدم که راننده جرثقیل توپ مخرب را به حرکت درآورد.
تصاویر
کلمات نزدیک
wrecker
wreckage
wreck
wreathe
wreath
wrecking bar
wren
wrench
wrest
wrestle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان