خانه
• انگلیسی به فارسی
• آلمانی به فارسی
• فرانسه به فارسی
• ترکی استانبولی به فارسی
★ دانلود اپلیکیشن
صرف فعل
درباره ما
تماس با ما
☰
1 . وصل کردن
2 . یوغ
[فعل]
to yoke
/joʊk/
فعل گذرا
[گذشته: yoked]
[گذشته: yoked]
[گذشته کامل: yoked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
وصل کردن
به هم بستن
مترادف و متضاد
join
link
1.We yoked together the logs by tying a string around them.
1. ما کنده ها [الوار] را با بستن یک ریسمان به دورشان، به هم وصل کردیم.
[اسم]
yoke
/joʊk/
قابل شمارش
2
یوغ
معادل ها در دیکشنری فارسی:
یوغ
تصاویر
کلمات نزدیک
yogurt
yoga
yodel
yob
yo-yo
yolanda
yolk
yom kippur
yorkshire terrier
you
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان